به گزارش پایگاه خبری ترشیز خوان؛ پادشاهی به وزیرش گفت: دقت کردی، همیشه خدمتکارم از من خوشحالتر است در حالی که او هیچ چیز ندارد!! و منِ پادشاه که همه چیز دارم، حال و روزِ خوبی ندارم!!؟ وزیر گفت: سرورم شما باید قاعده ۹۹ را امتحان کنید!! پادشاه گفت: قاعده ۹۹ چیست؟!! وزیر گفت: ۹۹ سکه طلا در کیسهای بگذارید و شب، هنگام رفتن خدمتکار به اوبدهید و بگویید این ۱۰۰ سکه طلا هدیهای است برای تو و ببینید فردا چه اتفاقی رخ میدهد!! پادشاه نقشه را آنطور که وزیر به او گفته بود، انجام داد…. خدمتکار پادشاه، آن کیسه را برداشت و از پادشاه بخاطر این انعام گرانبها تشکر فراوان کرد، همراه با خانوادهاش کل شب را دنبال آن یک سکه طلا گشتند و هیچی پیدا نکردند!! هزار فکر و پریشانی به سراغش آمد که این یک سکه را کجا گم کرده، با آنکه آن همه سکههای دیگر را در اختیار داشت!! پادشاه آن موقع فهمید که معنی قاعده ۹۹ چیست!! آری، قاعده ۹۹ آن است که داشته های خود را نمی بینیم و تمرکز ما بر روی نداشته هاست… قاعده ۹۹ همان تمامیت خواهی و کمال گرایی افراطیست. قاعده ۹۹، زیستن در فضای ناهوشیاریست. قاعده ۹۹، عدم پذیرش واقعیت و شرایط زندگیست. پس به داشته هایمان بیاندیشیم و قدر آنها را بدانیم. آسایش و آرامش و رشد در فضای شکرگذاری و افکار مثبت حاصل می شود. سلامتی و صحت، سهم هر شب و روزتان متن زیر بسیار جالب و قابل توجه هست، حتما بامکث بخوانید: *دنیا یک خانه بزرگ است و آدمها هر کدام مانند یکی از وسایل خانه هستند:* *بعضی کارد هستند* *بعضی کبریت هستند* *بعضی کتری هستند* *بعضی تابلوی روی دیوار هستند،* *بعضی قاشق چایخوری هستند،* *بعضی رادیو هستند* *بعضی تلویزیون هستند،* *بعضی قابلمه هستند،* *بعضی قندان هستند،* *بعضی دیگر نمکدان،* *بعضی یک بوفه شیک هستند،* *بعضی سماور هستند،* *بعضی یک توپ هستند،* *بعضی یک صندلی راحتی هستند،* میشود روی آن لم داد ، ولی هرگز نمیتوان به آنها تکیه کرد. *بعضی کلاه هستند،* *بعضی چکش هستند،* و اما... *عده ای تنگ بلورین آب هستند،* *برخی آینه اند،* *عده ای، چتر هستند،* *عده ای دیگر لباس گرم هستند،* *عده ای مثل شمع،* «ببینیم ما در زندگی نقش کدام یک از این وسائل خانه را بازی میکنیم»
موقعی که به خانه رسید سکهها را شمرد، متوجه شد یکی کم دارد!!
پیش خود فکر کرد که شایدآن را در مسیر راه گم کرده است!!
خدمتکار ناراحت و ناامید به خانه برگشت!!
تمام فکرش معطوف به آن یک سکه بود…
روز بعد خدمتکار پریشان حال بود چرا؟!
چون شب نخوابیده بود،
وقتی که پیش پادشاه رسید چهرهای درهم و ناراحت داشت، مثل روزهای قبل شاد و خوشحال نبود!!
و در تمام ادوار زندگیمان دنبال آن یک گمشده میگردیم و خودمان را به خاطر آن ناراحت میکنیم و فراموش کردهایم که شاید داشته های ما بسیار بیشتر از نداشته هایمان است.
تیز ، برنده و بیرحم.
و آتش به پا میکنند.
و زود جوش میآورند.
بود و نبودشان تاثیری در ماهیت خانه ندارد.
و فقط کارشان بر هم زدن است.
و فقط باید بهشان گوش کرد.
و بدجور نمایش اجرا می کنند.
اینها را فقط باید نگاه کرد.
برایشان فرقی نمیکند محتوای درونشان چه باشد ، فقط پر باشند کافیست.
شیرین و دلچسب.
شوخ و بامزه.
ظاهری لوکس و قیمتی دارند، اما در باطن تکه چوبی بیش نیستند.
ظاهرشان آرام، ولی درونشان غوغایی برپاست.
از خود اختیاری ندارند و به امر دیگران اینطرف و آنطرف میروند.
گاهی گذاشته و گاهی برداشته می شوند ولی در هر دو صورت فریبکارند.
و کارشان کوبیدن و ضربه زدن و خرد کردن است.
*بعضی ترازو هستند،*
عادل و منصف ، حرف حق را میزنند ، حتی اگر به ضررشان باشد.
پاک و زلال اینها نهایت اعتمادند.
صاف صیقلی بدون کوچکترین خط و خش ، اینها انتهای صداقتند.
یک سایبان مطمئن در هجوم رگبار مشکلات.
در سرمای حوادث ، تن پوشی از جنس آرامش.
می سوزند و تمام می شوند ، ولی به اطرافیان نور و گرما و آرامش می دهند.